«جریان جدید مستندسازی متعهد و جوان، مدیون سلیم غفوری است» این بیاغراقترین گزاره در معرفی آدم کوتاه قامتی است که شمرده، با حوصله و بدون هیجان معمول دیگر مستندسازهای جوان انقلابی، از خطر به آرامش رسیدن جریان هنر و رسانه انقلابی سخن میگوید.جنگ حق و باطل تا ابد پابرجاست، احساس آرامش کنیم نابود شدهایم"
در اکثر آثار این چند ساله مستندسازان ایرانی، به خصوص در آثار فرامرزی که به دنبال پیگیری آرمان انقلاب در نقاط دورافتاده و بحرانخیر دنیا میگردند نام سلیم غفوری به عنوان تهیهکننده،کارگردان، فیلمبردار، مشاور و... مشاهده میشود.
برایمان تعریف میکند که روزگاری به هیمالایا رفتهاند و در ارتفاع پنج شش هزار متری از سطح زمین یک قهوهخانه دورافتاده عکس امام را دیدهاند و وقتی از صاحب قهوهخانه چرایی وجود این عکس را پرسیدهاند گفته است این هویت ماست. هویتی که به نقل از غفوری ایرانیها را به محض ورود به کشورهای مستضعف و درمانده دنیا تبدیل به قهرمانهایی میکند که به روال امروز رسانههای دنیا و ایران، قهرمانی و عزت ایران را در افزایش لیست کشورهایی که بدون پاسپورت ایرانیها را راه میدهند، نمیبینند.
سلیم غفوری بعد از سالها کار کردن در عرصه مستند بحران و بینالمللی به یک نتیجه خاص رسیده است: از سیستم رسمی کار ایران در خارج از مرزها انتظاری نداشته باشید.
تسنیم: آقای غفوری، شما به نقاط مختلفی از دنیا برای مستندسازی سفر کردهاید.این یک استدلال مدیریتی آشنا برای همه ماست: شما نشستهاید داخل ایران و نمیدانید آن سر دنیا چه خبر است و چه قدر فضا برای ایران تنگ است و فشار بالاست و کاری نمیشود کرد و ... سوال صریح ما از شما این است که آرمان انقلاب سال 57 آدمی به نام خمینی تا کجای دنیا میتواند برود؟ شاید هم واقعا ما اشتباه میکنیم و حق با مدیریت فرهنگی است
از عمق جنگلهای آمازون تا صحرای آفریقا، محدوده پیام انقلاب اسلامی ایران است
ما پذیرفتهایم که آرمان امام این است که از مظلوم دفاع میکنیم و بر ظالم میتازیم. این جملهای کلیدی است و حضرت امام برای آن حد و مرزی نگذاشتند. به این ترتیب این نگاه از یک طرف تا عمق جنگلهای آمازون و آمریکای لاتین و قبایل بومی آنجا و روستاهای دورافتاده آنجا و از طرف دیگر تا عمق شرق آسیا ومالزی و اندونزی و... قابل گسترش است. از آن سمت هم از صحرای آفریقا تا افغانستان و عراق در منطقه خودمان. این همان نگاه اسلامی است. مرز ما در اسلام آنجایی است که مسلمانی زندگی میکند. متاسفانه در دنیای امروز ما در خطوطی مرزی محصور شدیم که در ترسیم آنها اساسا نقشی نداشتهایم. انگلیسیها آمدند و افغانستان را از ایران جدا کردند و بعد برای ما یک خط مرزی با افغانستان ترسیم کردند و امروز آن ور مرز شده است افغانستان و این ور مرز شده است ایران.
چه کسی میتواند بگوید افغانها و پاکیها،دو کیلومتر آنطرفتر از سرزمین ایران آدمهای بدتر یا بهتری هستند
چه کسی میتواند بگوید آدمی که این طرف خط است و در خاک جمهوری اسلامی ایران زندگی میکند به آدمی که دو کیلومتر آن طرفتر و در طرف دیگر مرز و آن طرف خاک جمهوری اسلامی ایران زندگی میکند برتری دارد یا از او کمتر است؟ این تفاوت از کجا میتواند برای ما که نگاه اسلامی اصیل داریم شکل بگیرد؟ حال این را به کل دنیا اهتمام دهیم. اگر بپذیریم که ما به دنبال این هستیم که پیام عدالتخواهی اسلام اصیل را به دنیا برسانیم درمییابیم که برای این موضوع هیچ حد و مرزی وجود ندارد. کما این که در واقعیت هم شما این را میبینید.
عکس امام خمینی در قهوهخانهای در ارتفاع پنجششهزار سرزمین بوداییها
ما به کشمیر، در یک منطقه بسیار دور افتاده، در جاده از منطقهای به نام کارگیر به سمت شهر دیگری میرفتیم. وسط راه برای چای خوردن در قهوه خانهای در یک روستا توقف کردیم. داخل که رفتیم دیدیم عکس امام و رهبر به دیوارش هست. در فیلم «کشمیر بهشت فراموششده» میتوانید این را ببیند.
برایمان خیلی جالب بود که در کوههای هیمالیا در ارتفاع پنج، شش هزار متری چنین چیزی وجود داشته باشد.در قهوه خانهای ایستادیم و دیدیم که در آن قهوه خانه هم عکس امام و آقا وجود دارد، خیلی برایمان جالب بود که در وسط کوههای هیمالیا هم عکس امام و آقا وجود دارد. به خصوص اینکه ساکنان آن روستا اکثراً بودایی بودند و عده قلیلی، مسلمان بیشتر نداشتند. از آقایی که در آن قهوهخانه کار میکرد پرسیدیم چرا این عکسها را زدی؟ گفت عکسی که اینجا گذاشتهایم نشاندهنده هویت سیاسی و مذهبی ماست. ما وقتی این عکس را میزنیم هویت خودمان را نشان میدهیم. از این دست اتفاقات بسیار زیاد است و همه بچههایی که سفرهای این چنینی رفتهاند با این مسائل روبرو شدهاند.
به نظر من آمریکاییها و صهیونیستها و غربیها هم از همین مساله میترسند. میدانند که اگر ما بتوانیم حضور پیدا کنیم و پیام خود را برسانیم، حرف و پیام ما همهگیر میشود.
باید باور کنیم که پیام انقلاب اینقدر بزرگ است که گرانی و قیمت دلار و مشکلات داخلی تاثیری روی آن ندارد
یک نکته مهم این وسط این است که ما باید این را بدانیم که حرف و پیام ما فارغ از همه مشکلاتی است که در ایران وجود دارد. فارغ از اینکه در ایران مشکلاتی نظیر گرانی و فقر و... وجود دارد.باید متوجه باشیم که این مشکلات به پیام ما ربطی ندارد. ممکن است دولتی بد باشد، عملکرد خوبی نداشته باشد و مردم از آن راضی نباشد. مثل همه جای دنیا. شاید روزی دلار گران یا ارزان شود، قیمتها بالا و پایین رود، اما این نوسانها به پیام اصلی ما ربطی ندارد؛ پیام ما حرف بسیار بزرگی است و اصلا در عرصه بزرگتری تعریف شده است. آن پیام اینقدر بزرگ است که اگر ایران درگیر مشکلاتی اساسی هم باشد تأثیر خود را روی مخاطب میگذارد.
اهل تسنن پاکستان، به رهبر ایران افتخار میکنند/آرزوی آنها داشتن رهبری مثل رهبرماست
زمانی ما به پاکستان رفته بودیم. این سفر با هماهنگی وزارت اطلاع رسانی پاکستان بود. خود آنها یک ماًمور برای راهنمایی و کمک ما گذاشته بودند، طبیعتا مأمور دولتی بود. اهل تسنن هم بود. بحثهای مختلفی با ایشان شد و بعد بحثمان به سیاستهای منطقهای کشید. او میگفت مشکل اصلی ما در پاکستان این است که رئیس جمهورمان در جیب آمریکاییها است و تمام حسن شما و مملکتتان این است که رهبرتان روی پای خودش ایستاده است و به کسی باج نمیدهد. می گفت آرزوی ما این است که روزی در پاکستان یک رئیس جمهوری مثل رهبر شما داشته باشیم.این فرد پاکستانی با اینکه یک مأًمور دولتی است و اهل تسنن هم هست حرف و پیام ما را گرفته است و دیدگاهش نسبت به رهبر ایران اینگونه است. در لبنان که این مسائل بیشتر است و همه دیدند. در لبنان هر کسی که می فهمد ما از ایران آمدهایم،کلی دعا و ثنا به امام نثار میکند.
صراف هندو میگفت فقط ایران است که معادلات آمریکا را بهم زده
از هند هم برایتان بگویم. یادم میآید که برای عوض کردن پول به یک صرافی هندی رفته بودم. آن آقای صراف هندو بود. میگفت به نظر من تنها کشوری که در دنیای امروز توانسته در مقابل زیادهخواهیهای آمریکا ایستادگی کند و معادلات آمریکاییها را به هم بریزد ایران است. این حرف آدمی است که مسلمان نیست و نگاه دینی و مذهبی ندارد اما پیام استقلال و آرمانخواهی ایران را گرفته است.
و تجربههای عینی تر مثل کاروان آسیایی شکست حصر غزه هم هست که آدمهایی آنجا بودند که اصلاً مسلمان نبودند اما بر سر آرمان فلسطین و مبارزه با صهیونیست بینالملل با ایران به نتیجه قطعی رسیده بودند. به نظر من این عرصه، عرصه محدود شدنی نیست و این پیام راه خودش را باز کرده است.ما در آینده از این پیام بیشتر هم خواهیم شنید.
تسنیم: یک مورد مصداقی خیلی مهم برای ما دو کشور افغانستان و پاکستان است. اعتقاد داریم که در این دو کشور ما معمولآ دچار این مشکل هستیم که از بس به ما نزدیکند آنها را نمیبینیم، هم در رسانه و هم در مدیریت فرهنگی و هم در نگاه عامه مردم به پاکستان و افغانستان؛ ما به شدت دچار وادادگی و انفعال هستیم.
پاکستانیها در خود پاکستان به خاطر وابستگی های اعتقادی و فرهنگی به ایران در حال هزینه دادناند و ایرانیها در کمال بیتفاوتی؛ آنها را ندیده میگیرند. قبول دارید که مثلا پاکستان خیلی راحت میتوانست تبدیل به عمیقترین پایگاه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران شود اگر ما کار میکردیم؟
اهمیت پاکستان خیلی واضح است. سادهترین و قابلفهم ترینش این است که همسایه جمهوری اسلامی ایران است و امنیت آنجا به امنیت ما گره خورده است.شما به راحتی میتوانید بینید وقتی که در پاکستان فضای امنیتی به هم میریزد، به پایگاه عناصر تروریستی تبدیل میشود. آنها هم از ایران به آن طرف مرز میروند و حضور میدانی پیدا میکنند و از آنجا شروع به اقدام علیه کشور ما میکنند.
این واضحترین و سادهترین دلیل اهمیت ما به پاکستان است. پاکستان را رها کنیم مستقیما خودمان ضربه میخوریم.
اما این فقط ظاهر ماجراست. پاکستان بعد از اندونزی بزرگترین کشور اسلامی است و نزدیک به 180 میلیون مسلمان در پاکستان زندگی میکنند که بخش زیادی از آنها، به جز بخش قلیلی که تحت تأثیر تفکرات وهابیت قرار گرفتهاند، سالها در صلح و آرامش، شیعه و سنی، کنار هم زندگی کردهاند. در گذشتههای تاریخی اصلاً شنیده نشده است که پاکستان درگیر اختلافات فرقهای اینگونه که در این دو دهه اخیر دیده شده است شود.
عمق نفوذ و علاقه پاکستانیها به ایران، محدود به شیعیان نیست
برایتان نمونهای از تاثیر ایران در پاکستان را گفتم. من معتقدم که اساسا رشد بخشی از این گروهها در پاکستان به جهت تأثیری بوده است که ایران در پاکستان داشته است. من هنوز تصاویر تلویزیونی آن سفری که رهبری به پاکستان داشتند در خاطرم هست، صدها هزار نفر از مردم پاکستان به خیابانها آمده بودند و جلوی ماشین ایشان شلوغ کردند و آنقدر استقبال از ایشان زیاد بود که ماشین نمیتوانست حرکت کند. بله، در ایران دیدن این صحنه عادی است اما این که رئیس جمهور کشوری به یک کشور خارجی میرود و این چنین استقبالی توسط مردم کشور از او میشود نشان از عمق علاقه و نفوذ این کشور دارد. عرض کردم که ما در پاکستان این را هم در شیعیان پاکستان (به طور خاص) و هم در اهل سنت پاکستان دیدیم. یعنی چیزی نیست که فقط منحصر به شیعیان هم باشد.
شرایط امنیتی این چند سال پاکستان دلیل موجهی برای رها کردن آنجا از سوی ایران نیست
خلاصهاش کنم؛ میخواهم بگویم که آنجا یک زمین آمادهای افتاده است که از آن طرف دنیا میآیند به سراغش تا از آن بهرهبرداری کنند. باید ارتباط دو سویه ایران و پاکستان را گسترش داد و تقویت کرد تا از این زمین، ما بتوانیم استفاده کنیم. منتها به دلیل شرایط امنیتی که در پاکستان در این سالهای اخیر حکمفرما شده است، کار کردن کمی سخت شده است و بسیاری حاضر نیستند به آنجا بروند و کار کنند. اما این دلیلی موجهی برای رها کردن پاکستان نمیشود.
ضمن این که اگر شما به لحاظ تاریخی بررسی کنید، در بخشهای زیادی از منطقهای که امروز پاکستان نامیده میشود، قبل از استعمار انگلیس فارسی زبان مکالمهای، رسمی و رایج بوده است و خیلی از شعرای پاکستان به زبان فارسی شعر گفتند. مثل علامه اقبال لاهوری، حتی در بسیاری موارد معماری، ادبیات، صنایع دستی و شعر در پاکستان از ایران تأثیر پذیرفته است یعنی زمینههای تاریخی این ارتباط در پاکستان وجود دارد و همین الان ایران، خیلی جلوتر از کشورهای دیگر است.
تسنیم: حالا که بحث پاکستان و کشورهای نزدیک خودمان شد، در مورد ابهام مطرحشده این سالها هم کمی صحبت کنیم. مسالهای که رویکرد خاص دولت و دهم، در توجه به کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین؛ آن را به وجود آورد. اینکه ما چرا بغل گوشمان، پاکستان و افغانستان را با این همه اشتراک زبانی و فرهنگ و دینی رها کردهایم و رفتهایم سراغ آدمهایی که کوچکترین زمینه مشترک با آنها نداریم و کلی باید کار کنیم تا تازه آنها را به حداقل پاکستانیها برسانیم. این ابهام بزرگی برای کار فرهنگی ایران در خارج از مرزهاست.
کار جمهوری اسلامی در آمریکای لاتین هم در حد حرف است | فقط روابط رسمی داریم
به نظر من اولاً که در آمریکای لاتین هم ما یک چیزی شنیدیم که در آنجا خیلی کار کردیم و سرمایهگذاری کردهایم. فیالواقع در آنجا هم ما کاری نکردیم و بیشتر اسمی از کار ما در آنجا مطرح شده است.شما ببینید همین الان در در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، سفارتخانههای ما در حد چند نفر هستند و آن هم فقط در حد روابط رسمی.
سابقه آمریکای لاتین در مبارزه با استعمار و آمریکا، فضای مهیایی برای کار ایران است
ضمن این که من اساس این حرف را اصلا قبول ندارم. در خود منطقه آمریکای لاتین به دلیل سابقهای که در مبارزه با استعمار و آمریکا دارد، فضای مهیایی برای کار ما وجود دارد.
ضمن اینکه اصلا این دو موضوع با یکدیگر اساسا نیز متفات است. یعنی آمریکای لاتین افراد خاص خود را میطلبد و منطقه آسیا شبه قاره هند و افغانستان هم افراد خاص خود را میطلبد.به نظرم این دو امر را به یکدیگر مربوط نکنید. فضاها با یکدیگر تفاوت دارند و پتانسیل آرمان انقلاب این قدر زیاد است که در همه جهای دنیا ما باید حضور داشته باشیم. در آمریکای لاتین که حتما باید حضور داشته باشیم و این حضور نیز باید قوی و محکم باشد و از تمام پتانسیل و ظرفیت استفاده ببریم، در هند، پاکستان و افغانستان نیز به همین شکل.
برای رساندن پیام انقلاب به دنیا نیاز به اولویت بندی نداریم | هم نیروی باانگیزه داریم، هم منابع و هم حرف ما قابلیت آن را دارد
ما مشکل کمبود منابع نداریم، مشکل کمبود بچههای با انگیزه نیز به نظرم نداریم که مجبور شویم اولویت بندی کنیم. مشکل ما عدم برنامه ریزی و مدیریت بسته است، بعد از پیروزی انقلاب نگاه ما به حوزه بینالملل این بوده است که دستگاه رسمی دیپلماسی باید در حوزه بینالملل فعالیت و کار کند و خارج از فضای رسمی و دولتی اصلا تعریفی برای کار بینالمللی نداریم، در صورتی که اگر میخواهیم تأثیر گذاری درست فرهنگی داشته باشیم باید ارتباط مردمی به وجود بیاوریم، اساساً علت پیروزی انقلاب اسلامی و ضریب گرفتنش در دنیا این بود که یک حرکت مردمی بود.
ما این روح مردمی بودن از فضای کار در عرصه بینالملل را از جمهوری اسلامی گرفتیم و آن وقت میگوییم چرا در پاکستان اثر گذار نیستیم؟ خب ایران در آنجا چند رایزن فرهنگی و سفارتخانه دارد؛ با هزار مصلحت سنجی درست و نادرست. اگر کاری را انجام ندهیم به یکی برمیخورد؛ اگر کاری را انجام دهیم، ممکن است فردی موضع بگیرد و محدود شویم، روابط ما را تحت تأثیر قرار بدهد و... همین جور بگیرید بروید تا آخر...همیشه برای کار نکردن دلیل وجود دارد.
فضای رسمی فرهنگی ما در خارج از کشور به شدت محافظهکار است
به این ترتیب فضای رسمی فرهنگی ما در خارج از کشور، یک فضای به شدت محافظهکار است و اساساً فکر میکند اگر ما ایرانیها حرفی از انقلاب اسلامی بزنیم در روابط ما با دنیا خدشه وارد میشود. وقتی فضا رسمی ما این است شما چه انتظاری دارید؟اصلا جذابیت ما در خارج از کشور این است که ما حرف انقلابی زدیم، از مظلومین دنیا دفاع کردیم و علیه ظلم و زور ایستاده ایم.اما خیال میکنند این حرفها دیگر در دنیای امروز جذابیت ندارد.
جذابیت ما در دنیا به زدن حرف انقلابی است، صنایع دستی و موسیقی سنتی همه حرف ما نیست
در این شرایط فضای رسمی؛ کار ما در انتقال آرمانهای انقلاب در دنیا به این محدود شده است که چند محصول صنایع دستی و فرش و دیوان حافظ و پوستر جاذبههای گردشگری ایران گذاشته شود و موسیقی سنتی گذاشته شود. چیزهایی که خیلی هم خوب است و باید معرفی شود، اما آیا تمام حرف ما در خارج از کشور این است؟ پس بقیه حرف و جایگاه انقلابی ایران چه میشود؟
این در فضای رسمی، در فضای مردمی هم که اجاز ظهور نمیدهیم و مانع ایجاد میکنیم و فضا را محدود میکنیم و نتیجه همین وضعیتی میشود که شما مشاهده میکنید.
بچههای جوان انقلابی خودجوش موسسه درست کنند | تنها راه دیپلماسی مردمی است
من فکر میکنم که چارهای نیست جز این که بچههای مسلمان و انقلابی و حزب اللهی و آنهایی که دغدغه ابلاغ پیام انقلاب را دارند، خودشان خودجوش مؤسسه درست کنند و جدای از سیستم رسمی کار و تبلیغ کنند. اگر میخواهیم این مشکل حل شود، راهش دیپلماسی مردمی است.
تسنیم: تعریفی که از سیستم رسمی کار بینالمللی جمهوری اسلامی ازائه میکنید به شدت صلب و یکنواخت است، این گروههای خودجوش و این فضای مردمی چگونه میتواند در درون این سیستم برای خودش جایی باز کند؟ باید متمرکز شویم روی تغییر این سیستم رسمی یا به تعبیر خودمان دورش بزنیم؟
ممکن است ساختار رسمی هیچ وقت تغییری نکند. ما در تغییر آن خیلی دخیل نیستیم. آنها به حرف من و شما گوش نمیدهند و کار خود را انجام میدهند. شما باید کار خود را با ساز و کار مستقلی خارج از این سیستم انجام دهید.در همین پاکستان شما اگر برای لینک پیدا کردن و کار کردن منتظر این باشید که آن ساختار رسمی برای شما فضا باز کند، همین وضع دوباره موجود میشود و در یک دور بسته میافتید.
سیستم اصلی محافظهکار است و همه چیز را در چارچوب رسمی میبیند. اگر کاری را بخواهید خارج از سیستم آنها جلو ببرید هزار بهانه برای کار نکردن میآورند.
ما دیگر بعد از این همه کار کردن در حوزه بینالمللی به این نتیجه قطعی رسیدهایم که اصلا نباید به سیستم رسمی کاری داشت. ما کار خودمان را انجام میدهیم.اگر بخواهیم خودمان را محدود به سیستم رسمی کنیم هیچ چیزی به دست نمیآوریم.
در همین عرصه مستند سازی اگر بخواهید به امید این باشید که سیستم رسمی در فلان کشور به شما کمک کند، مطمئن باشید علاو بر کمک نکردن، کار شما را نیز محدود میکنند. خیلی مواقع شما میگویید بنده میخواهم به فلان کشور برای کار بروم، نهی میکنند و میگویند اگر به آن جا بروی دولت آن کشور میگوید ایرانیها آمدند در امور کشورما مداخله کنند و برای ما بد میشود یا اینکه اگر تو را دستگیر کنند برای ما بد میشود.توجه به این موضع اساساً در سیستم رسمی نیست و در این شرایط شما چه انتظاری دارید؟
منبع: تسنیم